English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interference U تداخل امواج
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
bleeding U باند تداخل امواج
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
high frequency interference U تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
inductive interference U تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
beat U تداخل
beats U تداخل
interference U تداخل
interfrometry U تداخل سنجی
electronic interfrence U تداخل الکترونیکی
interfrometer U تداخل سنج
intercurrent U تداخل کننده
constructive interference U تداخل فزاینده
anti interference capacitor U خازن ضد تداخل
anti interference device U دستگاه ضد تداخل
interference eliminator U صافی تداخل
suppressor U مقاومت ضد تداخل
interference filter U صافی تداخل
beat frequency U فرکانس تداخل
cross talk U تداخل صحبت
interferometer U تداخل سنج
cross talk U تداخل صدا
electrical interface U تداخل الکتریکی
cross talk U تداخل صداها در تلفن
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
impenetrableness U خاصیت عدم تداخل
monkey chatter U تداخل کانال مجاور
adjacent channel interfernce U تداخل کانال مجاور
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
babbled U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbles U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
cross fire U تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
crosstalk U سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
ground swell U امواج
tidal waves U امواج جزرومدی
brain waves U امواج مغزی
pulsing U ضربان امواج
radio waves U امواج رادیویی
oscilloscope U اشکارسازی امواج
sky wave U امواج اسمانی
reverberation U برگشت امواج
spoondrift U ترشح امواج
pulsed U امواج ضربانی
pulse U امواج ضربانی
reverberations U برگشت امواج
emission U انتشار امواج
emissions U انتشار امواج
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
transient wave U امواج سیار
gravity waves U امواج ثقلی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
gravitational waves U امواج گرانشی
gravitational waves U امواج جاذبه
thermal waves U امواج گرمایی
tosser U دستخوش امواج
wander wave U امواج سیار
ground waves U امواج زمینی
incoherent waves U امواج همدوس
the waves of the sea U امواج دریا
crashing waves U امواج خروشان
hertzian waves U امواج هرتز
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
wave band U دسته امواج رادیو
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
hertzian wave U امواج هرتز hertz
reverberations U برگشت دادن امواج
echoing U برگشت امواج رادار
reverberation U برگشت دادن امواج
wave front U جبهه امواج رادیویی
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
pulsing U پرتاب امواج انرژی
echoed U برگشت امواج رادار
attenuation U افت قدرت امواج
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
echoes U برگشت امواج رادار
tidal wave U امواج جذر و مدی
echo U برگشت امواج رادار
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
overlap U تداخل رنگ ها [خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
oscillograph U دستگاه ثبت نوسان امواج
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
beam width U عرض ستون امواج رادار
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
convergence zone U منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
wave period U زمان تناوب امواج دریا
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
cynometer U دستگاه اندازه گیری امواج
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
angstrom U واحد اندازه گیری طول امواج
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
omnidirectional U گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
sea return U امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
repeater jammer U دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
emissions U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
sound box U جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
emission U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
background noise U در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
warble U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
scend U در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
equisignal zone U منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
warbled U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbles U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbling U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
coastal refraction U تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
low frequency U امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
electroencephalograph U دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
vor U وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
bang U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banged U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
microphone U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
banging U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
sonar U دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
influence sweep U پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
bangs U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
hypersonic U دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
terrain return U انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
CB U رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
microphones U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
demesne U ناحیه
local <adj.> U ناحیه ای
reach U ناحیه
reached U ناحیه
sector U ناحیه
sectors U ناحیه
sympatric U هم ناحیه
area U ناحیه
partitions U ناحیه
subregion U ناحیه
partition U ناحیه
district U ناحیه
areas U ناحیه
shire U ناحیه
shires U ناحیه
realm U ناحیه
realms U ناحیه
zone U ناحیه
zones U ناحیه
ranged U ناحیه
proclimax U ناحیه
region U ناحیه
range U ناحیه
output area U ناحیه
regions U ناحیه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com